مشاهیر
دانشمندان و بزرگانی که برای ایزدشهر می توان برشمرد از کلیت قلمرو شهرستان نور جدا نیستند. منطقه نور در دو قرن اخیر از مناطق مهم رجال خیز مازندران و ایران بوده است. تعدادی از این رجال عبارتند از: علی اسفندیاری معروف به نیما که به ایزده علاقه ویژه ای داشت و در آثارش به ایزده اشارت های قابل تعمقی نمود، استاد بنان، پرفسور پیروز مجتهد زاده، آقایان بینایی ها، جلیل قیصری، استاد ابراهیم نجار، میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه، شیخ فضل الله نوری، برادران ناطق نوری و ... و بسیاری دیگر از شخصیت های ماندگار و افتخارآمیزی که همانطور که گفته شد این عزیزان زادگاه در قلمرو نور دارند که ایزدشهر نیز از آن سهم به سزایی دارد. هرچند این شخصت ها فراتر از ایزدشهر به ایزان و بشریت تعلق دارند.
خاطره شنیدنی نیما از ایزده را در ادامه می خوانیم:
«در آن جا[ایزده] وقتی چند ماهه بودم بزرگ شدم. بهتر این بود ایزده را شمشاد اسم بگذارند چون از یک جنگل شمشاد احاطه شده. مثل زنجیری است که به پای دریا بسته شده است. در هیچ جای ساحل مانند ندارد. در مقابل دریا، مثل یک سدّ است. فصل بهار لانه بلبل میشود. خوشا به حال ناکتا و مادرم و بهجت. خانه آنها نه در دارد و نه دیوار، در ساحل رودخانه ساکتی است که به دریا میریزد. پشت بامشان علف است. کاملاً مونسشان بیابان و جنگل! وحوش تا پشت در اتاقشان تردّد میکنند. هر وقت هیزم میخواهند در زیر همین اتاق مینشینند، میروند جنگل هیزم میآورند. در جوارشان گاوشان و مرغشان منزل دارد. نه بهار از آنجا مخفی است نه زمستان، طبیعت را میبینند. متفکّر و مستقل و آزاد بار میآیند. زیردستشان بنفشه میچینند. از بالای سرشان مرغان دریا را صید میکنند. صدای پرهاشان در شبهای تاریک مثل این است که به سیم زیرینساز کوچکی، تک تک میزنند. وقتی که از اتاقشان بیرون میآیند، میفهمند در دنیا هستند و زندگی میکنند. نه از اخبار میپرسند و نه از اغتشاش. با کسی دشمنی ندارند و کسی با آنها دشمنی نمیکند. هر وقت آفتاب میافتد به آفتاب مینشینند، مثل پرندگان گرم میشوند... شغل اینها یا زراعت یا حشمداری یا نوبانی است. تمام عدّه منزّه، همه سربلند. تمامشان مقدّس، در زیر پاهاشان عظمت بود و پستی نامرئی بود. تا عمر دارم از آنها باید حرف بزنم. هر چه هستم چون از بین آنها بهوجود آمدهام، مدیون آنها خواهم بود.»